جایگاه شادی در فرهنگ و ادب فارسی
جایگاه شادمانی در فرهنگ ، شعر و ادب فارسی
یکی از ویژگی های برجسته فرهنگ شناختی در ایران ، جشن های بسیاری است که ایرانیان همواره در طول تاریخ خود بر پا داشته اند . شاید کمتر فرهنگ و سرزمینی را بتوان یافت که این همه جشن و آیئن های شادمانی در خود داشته باشد . ایرانیان به هر انگیزه و بهانه ای جشنی ترتیب داده و به بزم می نشستند و می کوشیدند تا روزگار را به شادی بگذرانند میتوان گفت که یکی از بنیادهای کیفیت زندگی ایرانی ، بر پایه شاد زیستن بوده است . شادی و بهره بردن از لذائذ زندگی در آئین ها و کیش های ایرانی جایگاه ویژه ای دارند . برای نمونه در آئین زرتشت ، هر چه که موجب می شود که انسان شادی ها ولذائذ زندگی را فرد بگذارد ، دو گوشه ای بنشیند و سر در گریبان فرو برد و هر آنچه نشان از تنهایی و اندوه دارد پسندیده نیست و ما در آموزه های باستانی ایران همواره رویکرد به کامه ها و شادیهای گیتی را می بینیم . انسان ایرانی هم خود باید شادمان باشد و هم بر او بایسته است که زمینه شادی را برای دیگران فراهم آورد .
ایرانیان آنچنان شیفته شادی و جشن بوده اند که پاره ای از جشن هایشان را بر پایه شادی بر پا می داشتند . بزرگترین جشن ایرانیان جشن نوروز است . البته جشنهای دیگری نیز هم پایه نوروز در ایران باستان بوده است . از جمله این جشنها می توان به جشنهایی از جمله سده ، مهرگان ، بهمنگانن و تیرگان اشاره کرد (کزازی ، 1381) .
هنرمندان و شاعران پارسی گوی ایران زمین از دیر باز عنایت و توجه خاصی نسبت به شادی و نشاط داشته اند . چنانکه مستجاب (1379) معتقد است شعر فارسی از سرآغاز پیدایش خود ، با شور و شادی و نشاط همساز بوده است . نخستین سروده های فارسی گواه این است که شاعران ، بزم آرای شادیهای باشکوه بوده اند و شعرشان مشحون از شور و طرب و مستی بوده است .
در ذیل به برخی از اشعار ، شاعران پارسی زبان اشاره میشود .
چو شادی بکاهد ، بکاهد روان ------ خرد گردد اندر میان ناتوان (فردوسی )
شاد زی با سیه چشمان شاد ------ --- که جهان نیست جز فسانه و باد (رودکی )
حافظا چون غم و شادی جهان در گذر است -- بهتر آن است که من خاطر خود خوش دارم(حافظ )
همان بهتر که دائم شاد باشیم-------- ز هر درد و غمی آزاد باشیم
به خوشروئی و خوشخوئی در ایام ------- همی رو تا شوی خوش دل در انجام
(ناصر خسرو)